"مرحوم عسگر اولادی از یکی از اینها در جلسه‌ای که بنده حضور داشتم و ۴ ماه قبل از انتخابات به عنوان خطر بزرگ نام برد؛ اواخر ماه اول بعد از انتخابات ۸۸ آقای عسگر اولادی در مصاحبه‌ایی به آن آقا گفتنند راه انتخابی شما راه بنی‌صدر است."

 به گزارش مشرق، محمدنبی حبیبی دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی با حضور در برنامه شناسنامه به سوالات مجری برنامه پاسخ داد که متن زیر مشروح سخنان وی در این برنامه است:

رحلت آیت‌الله مهدوی کنی را که به نظر از دوستان شما هستند را تسلیت می‌گویم. اگر خاطره ناگفته‌ایی از ایشان دارید، بفرمائید.

 آیت الله مهدوی کنی وزیر کشور شهید رجائی بودند. شهید رجائی می‌فرمود یکی از علامت‌های مشروعیت کابینه من حضور آیت‌الله مهدوی کنی است. بعد از حادثه هفتم تیر ماه سال  60 که من آن زمان استاندار فارس بودم، مرحوم شهید رجایی رئیس‌جمهور شدند و مرحوم شهید باهنر نخست‌وزیر شدند و وزرا به تدریج ولی به سرعت انتخاب می شدند. آیت الله مهدوی کنی با داشتند از این که مسئولیتشان را در وزارت کشور در کابینه جدید که مرحوم رجایی رئیس جمهور شده بودند ادامه دهند.

بنده و دیگران یک مذاکراتی انجام دادیم. آیت الله مهدوی کنی در سمینار استاندارن و وزرای جدید شرکت نکردند و قرار بود ما به ایشان برای شرکت در سمینار اصرار کنیم؛ از ایشان در جلسه استانداران خواستند مسئولیت وزارت کشور را ادامه دهند؛ آیت الله مهدوی کنی اذعان داشتند من با خودم فکر می‌کردم نکند کسی بهتر از من بتواند وزارت کشور را اداره کند.

(جملات را همان طور که آن روزیعنی 30 و اندی سال پیش شنیدم اظهار می‌کنم) آقای مهدوی‌کنی گفتند برخی شاید به دلیل این که من مهدوی کنی هستم و ضمنا خوشگل هم هستم، از معرفی فرد دیگر امتناع کنند؛ در صورتی که اگر فرد دیگری برای این پست باشد خود من باید این سد را برطرف کنم و بگویم نمی‌خواهم وزیر کشور باشم و گرنه من رفیق آقای باهنر و اقای رجایی هستم. فرد دیگری را برای این پست معرفی کنید 6 ماه صبر می‌کنیم اگر آن فرد بهتر از من کار کرد در مسئولیت خود باقی بماند و من نیز خوشحال می‌شوم که مانع فعالیت و معرفی فرد صالح‌تر از خود نشدم.

بعد خطاب به آقای باهنر گفت اما اگر فرد مورد نظر شما به درستی در این پست ظاهر نشد خود برای اداره وزارت کشور به شما پیشنهاد خواهم داد؛ آن جلسه به نتیجه نرسید تا آیت‌الله مهدوی‌کنی بپذیرند و قرار شد تا آن جمع یعنی استانداران وقت و هیئت وزرای جدید با حضور آقایان باهنر و رجایی با حضرت امام(ره) ملاقات خصوصی داشته باشند و از آیت الله مهدوی کنی نیز برای حضور در این جلسه خواهش شد به این ترتیب که حالا نمی خواهید وزیر کشور شوید اما وزیر کشور که بوده‌اید بنابراین شما هم در این جلسه حاضر شوید.آقای مهدوی پذیرفتند.بنده هم استاندار فارس بودم و در این جلسه حضور داشتم.

این که الان عرض می کنم استنباط من است چون شهید رجایی خیلی دوست داشتند ایشان در این پست بمانند و آقای مهدوی قبول نمی‌کردند. من احساس می‌کنم شهید رجایی صحبت خصوصی با حضرت امام (ره) داشت و در خصوص خالی بودن پست وزارت کشور و امتناع آیت‌الله مهدوی‌کنی از پذیرش این پست، صحبت شده بود؛ دلیل من از این استنباط این است که در آن جلسه آیت الله مهدوی کنی نفر دوم بودند که مرحوم شهید رجایی و باهنر هم رو به روی حضرت امام (ره) نشسته بودند و حضرت امام (ره) در خصوص وظایف دولت و مسئولین ایراد سخن می کردند.‌

در آن لحظه حضرت امام (ره) به آیت الله مهدوی کنی اشاره کردند و گفتند ما به آقای مهدوی کنی ارادت داشتیم، داریم و خواهیم داشت. ارادت داشتیم و داریم که معلوم هست اما استفاده از فعل خواهیم داشت یعنی نوعی ضمانت برای آینده آیت‌الله مهدوی‌کنی از زبان شخصیت بزرگی هم چون حضرت امام (ره) بود و الان که با ضایعه بزرگ رحلت آقای مهدوی کنی مواجه هستیم می‌بینیم که آن ضمانت حضرت امام (ره) در سالهای متمادی بعد از ارتحال حضرت امام (ره) ،به قوت خود باقی ماند.

قبول دارید حزب موتلفه اسلامی اکنون نسبت به سال های ابتدای انقلاب از اثرگذاری‌اش فاصله گرفته است و حزب خیلی مؤثری نیست.

این که فاصله اثرگذاری حزب موتلفه اسلامی با نقطه اثرگذاری کامل، قابل توجه است، می‌پذیرم؛ با توجه به سابقه حزب موتلفه در جمهوری اسلامی ایران، باید اثرگذاری این حزب بیش از میزانی باشد که اکنون وجود دارد.

اکنون در حزب موتلفه شرایط لازم برای یک حزب کامل را داریم؛ به سمت اثرگذاری کامل نیز در حرکت هستیم؛ کنگره حزب، شورای مرکزی، در موتلفه وجود دارد؛ ساختار کامل یک حزب وجود دارد و به سمت اثرگذاری که از حزب موتلفه انتظار می رود، در حرکت هستیم.

 چرا این اثرگذاری وجود ندارد؟

 شرایط و وظایف مؤتلفه در زمان قبل و بعد از انقلاب متفاوت است؛ من گمان می‌کنم حزب مؤتلفه وظیفه خود را در زمان قبل از انقلاب در ماه‌های ابتدایی تشکیل آن انجام داده است ولیکن در زمان بعد از انقلاب برای تبدیل به حزب اثرگذار به فوریت قابل اجرا نبوده است.

یکی از مشکلات ما در حال حاضر برخلاف آن چه که در بیرون مطرح است مواجه با مشکلات و حتی بحران مالی است. در زمان مرحوم آقای عسگراولادی هم ما همین مشکلات را داشتیم.

می‌گویند حزب مؤتلفه را بازار تغذیه می‌کند؟

 این مطالب را می‌گویند اما ما در داخل حزب با مشکلات شدید مالی مواجه هستیم و بیرون از حزب گفته می‌شود به افراد سرمایه‌دار بازار متصل هستیم و  مشکل مالی برای حزب موتلفه وجود ندارد. ما برای این که وامدار دستگاه، اداره، نهاد، فرد و... نشویم بنا را بر این نگذاشتیم که از لحاظ مادی متکی به شخص یا اشخاصی ویژه باشیم.

سعی شده است با نوعی مدیریت بار به نسبت سنگین هزینه‌ها و امور مالی موتلفه را بر دوش تمام اعضای حزب قرار دهیم. بعضی ممکن است وارد بعضی احزاب شوند مدیریتی، وزارتی ممکن است گیرشان بیاید اما اینجا چنین چیزی وجود ندارد و کسانی که وارد حزب می‌شوند باید به مؤتلفه کمک کنند تا اداره شود؛ یکی از موانع کار برای اثرگذاری موثر موضوعات مالی است و کار سختی هم است. دولت و نظام در مقطع کوتاهی به احزاب کمک کردند که بعد آن هم متوقف شد.

معتقد هستم اگر با اتکا به اعضای حزب درکل کشور نیازمندی های مالی خود را برطرف سازیم، طرح، برنامه و... آماده اجرا است.

برخی معتقدند حرف‌هایی که در موتلفه زده می شود برای جوانان امروزجذابیت ندارد؛ گفته می شود موتلفه باید از قالب های چیده شده فاصله بگیرد، این را قبول دارید؟

 ما باید در اصول ثابت باشیم. مؤتلفه نیز در اصول ثبات قدم مثال زدنی دارد؛بسیاری از مسئولین کشور به این امر اذعان دارند؛ قبول داریم برای تاثیر در اصول نیازمند تغییر در روش‌ها هستیم؛ ممکن است در این راستا کوتاهی هایی صورت گرفته باشد که منکر آن نیستیم. و قطعا از لحاظ روش ها باید تغییراتی انجام شود.

در15 خرداد نقش حزب موتلفه بسیار برجسته بود؛ ترور حسن علی منصور در آن زمان بود. در آن زمان آقای حبیبی کجا بودند؟

 سابقه ورود من به موتلفه اسلامی حدود  21 سال پیش است؛ قبل از انقلاب توفیق حضور در حزب مؤتلفه را نداشتم.

شما اهل ورامین هستید؟

بله

از ماجرای کفن پوشان در سال 42  خاطره ایی دارید؟

در سال های تحصیلی40-41 و 41-42 در تهران ساکن بودم چرا که به پیشنهاد مدیر گفتند که نام من را در تهران بنویسند که زمینه شکوفایی استعدادها بیشتر در تهران بود. بنابراین جزء کفن پوشان در ورامین نیستم ولیکن 15  خرداد را درک کردم.

مردم وقتی فهمیدند که امام(ره) را دستگیر کرده‌اند به صورت خود جوش به خیابان ها آمدند؛ به همراه عکس حضرت امام (ره) شعار "یا مرگ یا خمینی سر" می دادند.

برای برخورد با مردم در ابتدا شهربانی آمد اما رژیم که احساس کرد با شهربانی نمی تواند جلوی مردم را بگیرد ارتش را فرستاد به کف خیابان‌ها. ارتش دستور تیراندازی به هر فردی را در روز 15 خرداد داشت؛ در کوچه ها مستقر می شدند و حتی اگر کسی برای خرید هم بیرون می آمد از همان جا شلیک می کردند یعنی در حقیقت دستور وسیع تیراندازی در روز 15 خرداد داشتند.

دلیل این که امام راحل(ره) در رابطه با این روز این چنین صحبت کردند و آن را بزرگ داشتند این است که این روز یک مبنای بسیار مهم و تاثیر گذار بر انقلاب سال 57 بود.

هم جبهه ملی و هم حزب توده بعد از این حادثه بیانیه دادند مبنی بر این که 15 خرداد یک شورش کور بوده است یعنی آن روز مردم  با اعتقاد به مرجعیت آمدند، و برای حضور مردم چنین لفظی را به کار بردند. اما حضرت امام (ره) آن چه که برای اهمیت روز 15 خرداد گفته می‌شد بیان کردند و این امر مبنایی برای بزرگداشت این روز شد.

فعالیت سیاسی شما قبل از انقلاب از کجا شروع شد؟

فعالیت های من به صورت سازمان یافته نبود ولی از دوران دبیرستان براساس ارتباطاتی که با بیوت روحانیت داشتیم به خصوص در حوادث سال 41 که قائله انجمن‌های ایالتی و ولایتی راه افتاد و علما به  میدان آمدند که حضرت امام(ره) نیز از همه جدی تر هم بودند در این زمان منفور بودن رژیم را در همین مراودات بهتر درک کرده بودیم و در مقابل رژیم موضع هم داشتیم.

به یاد دارم در سال ششم دبیرستان انشایی سر کلاس خواندم که خلاصه اش را خدمت شما عرض کنم. یکی از بستگان ما آن زمان کارمند حسابداری وزارت راه بود یک زمان به من گفت ما این لیست‌های حقوقی که برای کارمندان خارجی و خودمان می نویسیم ستون‌هایی مثلا ستون اصل حقوق، حق عائله مندی و اضافه کار دارد اما برای خارجی‌ها در لیست حقوق ستونی با عنوان حق توحش وجود دارد، یعنی خارجی‌ها خیلی لطف کردند و از یک دنیای متمدن آمده‌اند به دنیای وحشی. البته این به خودشان برمی گشت اما میخواهم بگویم ملت ما را این گونه تحقیر می کردند و واقعا رژیم شاه به صورت رسمی نه زیر میزی یک ستون در  در لیست حقوق برخی از کارشناسان خارجی داشت به نام  حق توحش.

این را من به عنوان موضوع انشاء خود انتخاب کرده و نوشتم. مدتی پیدا و پنهان تحت تعقیب بودم ولیکن هیچ یک از این موارد منجر به دستگیری من نشد.

راه و مسلکی که مؤتلفه را از سایر احزاب جدا می کند، چیست؟

نمی خواهم بگویم که این موضوع منحصر به حزب مؤتلفه است اما یک وجه تمایز عمده مؤتلفه در این است که در چارچوب دین می خواهد فعالیت حزبی انجام می دهد؛ برخی معتقدند متدینین نمی توانند حزب داشته باشد؛ وجه تمایز موتلفه از ابتدا خلاف این امر را ثابت کرده است.

از ابتدای کار اذعان داشته است با مبارزه متشکل باید در مقابل رژیم شاه مقاومت کرد اما هر تشکیلاتی دارای مبانی ایدئولوژیک است؛ مهم ترین مبنای موتلفه نیز این است که با ایدئولوژیک اسلامی اقدام به تاسیس تشکیلات کرده است.

نخستین مسئولیت شما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چه بوده است؟

دی ماه سال 58  به عنوان معاون سیاسی استانداری کرمان انتخاب شدم.

به چه صورت به شما پیشنهاد شد؟

از طریق یکی از دوستان که استاندار شده بود و از قبل با یکدیگر ‌مراوداتی داشتیم، این سمت به من پیشنهاد شد.

استاندار چه کسی بود؟

مهندس زارع بودند. من قصد انجام فعالیت های دانشگاهی داشتم ولی به دلیل اصرار استاندار وقت، با استاد سید مرتضی شبستری که مقداری شاگردی‌شان را کردیم و علامه جعفری در این خصوص مشورت کردم؛ هر دو شخصیت پاسخ یکسان به من دادند.

مرحوم شبستری و علامه جعفری به من گفتند مسائلی که تا کنون آموختید را در نظام جمهوری اسلامی پیاده و اجرا کنید و برای درس خواندن همواره فرصت وجود دارد؛ در مقاطع بعدی یک بار دیگر هم خدمت علامه جعفری رسیدم و ایشان به من گفتند شما آمده‌اید از من اجازه بگیرید که کار اجرایی را رها کنید؟ گفتم مثل من محمد تقی جعفری در هر دوره‌ اسلامی پیدا می شود ولی الان یک حکومت برقرار شده شما که که در فعالیت های اجرایی تجربه دارید محکم در کارهای اجرایی باقی بمانید چرا که جمهوری اسلامی نیاز به نیروهای اجرایی دارد.

چگونه استاندار فارس، خراسان و بعد تهران شدید؟

در آن زمان استاندار فارس استعفا داده بود؛ برخی از دوستان من را به عنوان استاندار فارس به مرحوم آیت الله مهدوی کنی که وزیر کشور بودند پیشنهاد دادند؛ با نظر آیت الله مهدوی‌کنی استانداری فارس را پذیرفتم در واقع علت پذیرفتن استانداری فارس دعوت اقای مهدوی کنی بود.

یک خاطره ناب از آن زمان دارم. زمانی که به عنوان استاندار به فارس رفتم موضوع خوانین و مخالفت برخی خوانین با نظام جمهوری اسلامی و تشنج در مناطق عشایری در فارس مطرح بود موضوع مهم فارس بود. بعد از گذشت زمانی پی بردیم برای چند دستگی و ایجاد التهاب در فارس دشمن طراحی کرده بود؛ برای این مسئله دو نظر مهم در مقابل یکدیگر بود.

برخی بر این نظر بودند که باید با فشنگ این مسئله حل شود و حتی برخی از شخصیت‌های بالا در آن موقعیت طرفدار این بودند که ما باید در جمهوری اسلامی با قاطعیت برخورد کنیم. من و برخی از شخصیت‌های روحانی و غیر روحانی در فارس بر این معتقد بودیم شلیک گلوله در حال حاضر سبب می شود تعداد زیادی از عشایر که به گفته حضرت امام (ره) ذخایر انقلاب هستند، در این درگیری ها کشته شوند در صورتی که دستمان به خان که نمی رسد وآن آقای خان هم  به پایتخت یکی از کشورهای اروپایی می رود و از همان جا پیام می دهد.

ما بر این نظر بودیم که باید در ابتدا عشایر را از خوانین مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران جدا کنیم (سابقه خان و خان‌بازی یک سابقه تاریخی بود که اگر کسی آن را نمی دانست نمی توانست کار درست را تشخیص دهد) تا عشایر در این درگیری ها لطمه نبینند؛ در جلساتی که عده‌ای از افراد معتقد به فشنگ هم بودند من شرکت کردم و گفتم من به این روش شما اعتقاد ندارم بلکه باید این عشایر را از خان جدا کنیم و زمانی که جذب عشایر تحقق یافت، بعد با خوانین در صورتی که خبطی از آن ها سر بزند به کمک گلوله برخورد خواهد شد.آن هم با یک گلوله نه این که برویم میلیون‌ها گلوله شلیک کنیم و بعد خیال هم کنیم که داریم کار ضد خان انجام می دهیم. ما در شیراز به توافق نرسیدیم.

پیشنهاد ملاقات با حضرت امام (ره) را دادم و گفتم حضرت امام (ره) به درستی هر یک از نظرات اذعان داشتند، همان اقدام را اجرایی کنیم؛ اگر با نظر شما موافق بودند همان شب برمی گردیم و میمنه و میسره را تنظیم کرده و با فشنگ اقدام می کنیم اما اگر امام روش من و چند تن از شخصیت‌های بزرگ شیراز را تأیید کردند شما با ما هماهنگ باشند. آن ها هم قبول کردند.

خدمت امام که رسیدیم آیت‌الله ربانی شیرازی گفتند که استاندار یه سؤال مهم دارند و من به این علت از ایشان خواستم تا خودش بیاید و مطالبش را بیان کند. من جریان تقابل این دو نظر را خدمت حضرت امام (ره) شرح دادم منتهی جمله‌ای را گفتم که الان هم خجالت می کشم بگویم اما آن زمان بالاخره جوان بودیم به امام عرض کردم آقا علت این که ما امروز خدمت شما رسیدیم این است که اگر در روز قیامت از من پرسیدند چرا گلوله شلیک کردید بگوییم آقا فرمودند و اگر هم گفتند چرا شلیک نکردید بگوییم آقا فرمودند.

امام به دلیل سادگی بیان از آن لبخندهایی که سالی چند بار بیشتر نمی زدند، بر لبانشان نشست. من در حد 15 دقیقه توضیحاتی دادم. حضرت امام (ره) فرمودند من نظر شما را تأیید می کنم اما از موضع قدرت انجام دهید.

من از دو نظر خوشحال شدم یکی این که از نظر امام صاحب نظر شدیم و دوم این که مسلما به این نظرم اعتقاد داشتم.

دوباره از در اتاق که داشتیم بیرون می آمدیم بازهم من کاری جوانانه کردم و گفتم ببخشید آقا من یک مطلب یادم رفت خدمتتان عرض کنم. فرمودند چه مطلبی؟ گفتم این نظر بنده پیاده کردنش پول لازم دارد بنابراین اگر جناب عالی موافق هستید پول کافی برای اجرای طرح مطرح شده اختصاص دهید که با اجازه من هزینه شود منظور من  از با اجازه من بودن این است که در گیرهای سی تا امضا و حساب و این موضوعات قرار نگیرد یعنی استاندار دستور بدهد و عمل شود.حضرت امام (ره) اذعان داشتند من دستور این کار را می دهم، شما به شورای انقلاب متصل شوید آن ها به شما کمک خواهند کرد. من برگشتم شیراز و شبانه عده‌ای از کسانی که با نظر ما مخالف بودند آمدند پای پلکان هواپیما به استقبال من. گفتند درست است که ما با نظر شما موافق نبودیم اما شما رفتید امام را دیده‌اید. جلسه گذاشتیم و آن ها هم تمکین کردند.

بعد از چند روز هم به دستور حضرت امام (ره) 200 میلیون تومان در آن زمان از سوی شورای انقلاب به استانداری فارس اختصاص داده شد.

دستور دادم به عشایر اعلام کنند به دستور حضرت امام (ره) 2 میلیون ریال برای رفاه و به عنوان اعتبار اختصاصی برای عشایر استان فارس در نظر گرفته شده است. این را نوشتند و با هلی کوپتر در تمام مناطق عشایری فارس پخش کردند. من معتقدم این‌ها بیش از گلوله بر قلب مردم اثرگذار بود.

بعد از فارس در خراسان و بعد در تهران به عنوان استاندار منصوب شدید.

درست است بنده بعد از فارس استاندار خراسان شدم و بعد در اردیبهشت سال 62  به مدت کوتاهی استانداری تهران را بر عهده داشتم؛ استانداری خراسان به مدت 22 ماه و تهران به مدت 7 ماه بود. آقای ناطق نوری، وزیر وقت کشور بودند که بعد از 6، 7 ماه به بنده وقت دادند و گفتند میخواهیم راجع به موضوعی با شما صحبت کنیم وبعد در خصوص پذیرفتن مسئولیت شهرداری تهران با من صحبت کردند.

به استانداری تهران راضی بودم و تمایل چندانی به اداره شهرداری تهران نداشتم؛ در فاصله ای که آقای ناطق نوری برای ملاقاتی بیست دقیقه از اتاق بیرون رفتند، با آیت الله مهدوی کنی تماس گرفتم و به ایشان جریان را گفتم و بیان کردم که آقای ناطق از من خواستند تا شهردار شوم و یکی از جملاتی که آقای ناطق گفتند این بوده که کفگیر ما در شهرداری ته دیگ خورده است.نظر شما چیست؟ اگر شما بفرمایید من می‌روم. ایشان اذعان داشتند لازم است خواست آقای ناطق نوری را عملی سازید. بنابران بعدش اعلام آمادگی کردم.

به مدت 4 سال در ایام جنگ شهردار تهران بودید.

 44 ماه

آن زمان هم بسیار متفاوت است به دلیل جنگ و بمب و..

بله دقیقا. بیش از 60 بار بمباران تهران را پشت سر گذاشتیم؛ از دولت نباید انتظار کمک داشته باشیم چرا که توانمندی دولت به جبهه ها فرستاده می شد؛ از ابتدای پذیرش سمت شهرداری تهران تصمیم داشتم یک ریال از دولت کمک دریافت نکنم.

اعتبار شهرداری سال 63 به میزان دو و نیم میلیارد تومان بود و اکنون این میزان بیش از  12 هزار میلیارد تومان است؛ در آن زمان از کارهایی که بعدا باب شد و بنده مخالف بوده و هستم اما در آن زمان ما اجازه نمی دادیم انجام شود بحث تراکم بیخود فروشی، تغییر کاربری و... بود.

شهر باید به گونه ایی اداره می شد که شرایط جنگ زده نداشته باشد. در هنگام بمباران خود را به فاصله نیم الی یک ساعت به محل می رساندم؛ حتی اگر دو نیمه شب باشد. زیرا با خودم می گفتم هر چند کسی نیستم اما اگر حضور من باعث شود تا کسی زودتر از زیر آوار بیرون آورده شود من به اجر آن راضی هستم.

طرح مترو را شما در تهران آغاز کردید؟

بعد از جلسه معارفه من، خبرنگاران در خصوص مترو سوال پرسیدند چرا که این مسئله مخالفین و موافقین سرسختی داشت؛ من باید در هر صورت موضع می‌گرفتم. من به نیاز شهر تهران به تاسیس مترو آگاه بودم و این امر را بیان کردم که قطعا به دنبال تأسیس مترو هستم. البته قرارداد تاسیس مترو به قبل از انقلاب باز می گردد؛ شرکت فرانسوی به اندازه چند متر کانال حفر کردن، اقداماتی انجام داده بود.اما بعد تعطیل شد.

بنا به شرایط ابتدای انقلاب تعطیل شدن پروژه مترو تصویب شده بود تا زمانی که هر وقت زمانش رسید دوباره شروع کنند. بنابراین زمان پذیرش سمت از سوی من، مصوبه لغو قرارداد مترو قبلا انجام شده بود و ساخت مترو فعالیتی نداشت ولیکن من معتقد به ساخت مترو برای تهران بودم؛ با کمک اثرگذاری نمایندگان تهران و آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس و نماینده تهران بودند، پشتیبانی برای ساخت مترو انجام شد. که انصافا هم نمایندگان و آقای هاشمی رفسنجانی نهایت پشتیبانی را انجام دادند.

این حمایت تا کشیده شدن کار به هیات دولت ادامه یافت چرا که ادامه کار ساخت مترو نیازمند تصویب دولت بود؛ جلسه ایی در هیات دولت برای مطرح شدن مبحث مترو برگزار شد؛ چند تن از وزرای وقت با تاسیس مترو به شدت مخالف کردند نه اینکه مخالفت شخصی داشته باشند بلکه برای خودشان دلایلی داشتند.اقای هاشمی رفسنجانی هم خودشان رئیس مجلس بودند در هیئت دولت شرکت کردند. کارشناسان ما هم پشت درب اتاق هیئت دولت ایستاده بودند. ما به دبیر هیئت دولت گفتیم امروز برای مترو سرنوشت ساز است بنابراین اگر تصویب شد شما 2 بعد از ظهر بگویید که صدا و سیما این مطلب را مطرح کنند تا آفتی به آن نرسد. که البته ایشان هم این موضوع را انجام دادند. چند شخصیت برجسته در آن زمان با طرح مترو بنا به دلایلی مخالف کردند آن روز 19 وزیر در جلسه حضور داشتند. و در نهایت در جلسه هیات دولت با تاکید آقای هاشمی رفسنجانی تصمیم بر رای گیری شد؛ از 19 تن حاضر در جلسه 14 نفر رای مثبت دادند و 5 نفر هم رأی منفی. راه ما برای ساخت مترو باز شد.

بعد از گذشت مدت زمانی مرحوم آقای منتظری با ساخت مترو مخالفت کردند.ایشان آن زمان قائم مقام رهبری بودند لذا ما با چند تن از کارشناسان خدمت آیت الله منتظری در منزل ایشان رسیدیم و دلیل مخالفت وی را جویا شدیم و ایشان گفتند بله چند نفر نزد بنده آمده اند و صحبت‌هایی داشته اند و در نهایت بنده به این نتیجه رسیدم که الان و در جنگ و این شرایط وقت مترو نیست. ما اجازه گرفتیم تا نظراتمان را بیان کنیم. از ابتدای جلسه هم خواستیم تا صحبت‌ها در آن جلسه ضبط شود و ایشان هم پذیرفتند. بعد از توضیحات ایشان گفتند که توضیحات شما برا من قانع کننده بود و من دیگر مخالفتی ندارم. این جلسه به طور کامل ضبط شد و در اسناد موجود می باشد.

از شهرداری تهران عزل شدید یا کنار رفتید؟

عزل شدم.

به چه صورت؟

شبی وزیر کشور وقت ما را در وزارت کشور خواستند.

آقای محتشمی

بله و اذعان داشتند ضمن تشکر از زحمات من، قصد دارند جوان انقلابی و پر انرژی را جایگزین کنند. ما هم گفتیم تا جایی که از دستمان برمی‌آمد کارمان را سعی کردیم به درستی انجام دهیم و مابقی به عهده شماست. به نظر بنده دلایل برای عزل به حدی قانع کننده نبود که حتی همفکران وزیر کشور نیز به نظر وی اعتراض کردند که ایشان و تیمشان شبانه روز دارند تلاش می کنند چرا عزلش می‌کنید. ایشان استدلالی نداشتند.

آقای محتشمی سخنرانی در مجلس علیه من انجام دادند، بعد از این سخنرانی گفتند منظور توهین به شما نبوده است؛ من گفتم اگر می خواستید توهین کنید چه می گفتید؟ اما دوستانشان به ایشان فشار آورده بودند که برای چه این کار را انجام دادید در صورتی که وی بدون این که جناحی و سیاسی عمل کند مشغول به کار بوده است. بعد از آن من به آقای محتشمی گفتم بنده سرباز انقلاب هستم و با لبخند کسی وارد انقلاب نشدم که با اخم او از انقلاب خارج شوم. بنابراین از هر در انقلاب هم بیرونم کنند از پنجره اش می‌آیم.

با حاج احمد آقا خمینی بعد از ارتحال امام (ره) ملاقات داشتید.

بهمن ماه سال 69 قائم مقام حاج محسن رفیق دوست در بنیاد بودم؛ تقاضای ملاقات با حاج احمد آقا با عده‌ای از جانبازان به مناسبت روز جانباز دادیم (روز ولادت حضرت ابالفضل(ع) که اتفاقا نامگذاری این روز را هم به عنوان روز جانباز ما انجام دادیم) ایشان هم موافقت کردند و سخنرانی خوبی هم برای جانبازان انجام دادند و بعد از نماز ایشان گفتند اگر وقت دارید به همراه آقای رفیق دوست ناهار را با هم باشیم.ما هم با اشتیاق پذیرفتیم.

روزهای قبل مصاحبه‌ایی از مرحوم حاج احمد آقا منتشر شده بود(آن زمان یک سال و چند ماه بیشتر از رهبری مقام معظم رهبری نگذشته بود) که در این مصاحبه رسمی اذعان داشتند هر کسی اطاعت از آیت الله خامنه‌ای را با اطاعت از حضرت امام (ره) متفاوت بداند در خط امریکا است؛ بعد از صرف نهار، به حاج احمد آقا گفتم این جمله شما بسیار زیبا و تاثرگذار بود.ما از دو جهت خوشحال شدیم هم به دلیل جمله بسیار خوبی که بیان کردید و دیگری این که این جمله از زبان شما بوده است.

ایشان اذعان داشتند من واقعا به جمله‌ایی که گفتم اعتقاد دارم؛ یعنی هر کسی اطاعت از آیت‌الله خامنه‌ای را با اطاعت از حضرت امام (ره) متفاوت بداند چه بخواهد چه نخواهد در خط امریکا است.بعد گفتند عده‌ای  بعد از رحلت امام (ره) عده‌ایی قصد داشتند من را در مقابل امام خامنه‌ایی قرار دهند که من در دهان آنها زدم و نگذاشتم این توطئه را به دست من انجام دهند. ضمنا این احمق‌هایی که می گویند آقای خامنه‌ای نه پس می گویند چه کسی؟؟ اسمی بردند که من الان نام نمی‌برم. بعد گفتند من در تعجبم در طی مدت این یک سال و چند ماه آقا چگونه توانستند انقلاب، کشور و حوزه‌های علمیه را در حد تعادل حفظ کنند و کار امام را ادامه دهند.

یکی از موارد تعجب حاج احمد آقا از مدیریت خوب آقای خامنه‌ای بود که چطور توانستند بعد از امام به این خوبی مدیریت داشته باشند. ما وقتی دیدیم که حاج احمد آقا با چنین حرارتی صحبت می‌کنند گفتیم که در یکی از خطبه‌های نماز جمعه آقای هاشمی جریان مسافرت مقام معظم رهبری در دوره ریاست جمهوری‌شان به کره شمالی را گفتند و این که شما و امام داشتید تلویزیون را می‌دیدید که شما به امام می‌گویید آدم خوشش می‌آید می‌بیند ایشان رئیس‌جمهور ما هستند و امام (ره) خطاب به شما گفته بودند احمد این آقا به درد رهبری هم می‌خورد.

حاج احمد آقا بعد از تعریف این جریان گفتند این را شما شنیده‌اید اما این هم بگویم که حاج احمد آقا تعریف کردند در سال 65 زمانی که آقای منتظری قائم مقام رهبری بودند در یک روز که آقای منتظری با امام جلسه داشتند همان روز و همان ساعت ما جلسه سران سه قوه را داشتیم.امام (ره) به من دستور شرکت در جلسه سران سه قوه را دادند؛ در آن زمان در جلسه سران رئیس‌جمهور، نخست وزیر، رئیس قوه قضائیه و رئیس مجلس حضور داشتند.

ما در جلسه سران سه قوه در خصوص مسائل مختلف در حال بحث بودیم که حضرت امام (ره) بدون در زدن وارد جلسه شدند در صورتی که ایشان هرگز بدون در زدن وارد اتاقی نمی شدند.؛ از چهره امام (ره) مشخص بود در ملاقات با آقای منتظری سخنانی رد و بدل شده است که امام (ره) برافروخته شدند.

امام (ره) بدون مقدمه گفتند از همان ابتدا با تصمیم مجلس خبرگان مبنی بر قائم مقام رهبری آقای منتظری مخالف بودم اما گفتم مجلس خبرگان است و چیزی تصویب کرده است ببینیم چه می شود. اما الان هم این مخالفت خود را می گویم؛ حاج احمد آقا گفتند همه در حالت بهت زده از عصبانیت امام بودیم. بعد از قدری سکوت آیت‌الله خامنه ای که رئیس جمهور بودند گفتند آقای منتظری این چنین هستند و قبل از انقلاب زندان رفته‌اند و شما توصیه بر احترام نسبت به وی داشتید، اگر با آقای منتظری نه پس چه؟

حاج احمد آقا گفتند امام (ره) لحظه ایی تامل نکردند و معلوم بوده که پیشینه ذهنی قبلی داشته‌اند. در این لحظه اشاره کردند به سمت آیت‌الله خامنه‌ای و گفتند خود شما کدام شرایط رهبری را ندارید؟ حاج احمد اقا گفتند من خودم هم این گونه از امام نشنیده بودم البته از قبل یک چیزهایی را درک کرده بودم. اما در کل بهت جلسه بیشتر شد؛ و گفتند (احتمالا آن طور که در ذهنم هست بر اساس نقل حاج احمد اقا)  امام خامنه ای به امام (ره) گفتند تکلیف کنید این مطلب تا زمانی که شما بخواهید در جایی عنوان نشود؛ امام (ره) نیز این را تکلیف کردند؛ البته این مسئله به سه سال قبل از عزل آقای منتظری و رحلت امام(ره) مرتبط است.

لذا حاج احد آقا اذعان داشتند از سال های قبل امام (ره) به این نتیجه رسیدند که شایستگی های لازم در وجود آیت‌الله خامنه ای برای رهبری کشور وجود دارد.

در سال 76 از آقای ناطق حمایت کردید.

 بله.

گمان می‌کردید رای نیاورند؟

اگر صادقانه بخواهید گمان نمی‌کردیم؛ تا ظهر آن روز گمان نمی‌کردیم آقای ناطق رای نیاورند هر چند با اعتقاد از وی حمایت کرده بودیم؛ از بعد از ظهر خبر رسید که عکس نظر ما در انتخابات شکل می‌گیرد.

چرا این اتفاق افتاد؟

در دوره قبل از انتخابات دوم خرداد ضمن سعی دولت مبنی بر تامین نیازهای روزمره، نوعی نارضایتی در عامه مردم وجود داشت؛ البته دولت در آن زمان به کارهای زیر بنایی توجه داشت ولیکن به نظر من باید نرخ روزمرگی بیش از وضعیت موجود باید باشد؛ مردم به دنبال تغییر بودند.

عده ای از نوع تبلیغات آقای ناطق نوری تشخیص دادند با بر سرکار آمدن آقای ناطق ادامه دولت سابق است؛ وارد این مبحث نمی شوم که تمام برداشت مردم در رابطه با عملکرد دولت قبل درست یا نادرست بود، ولیکن این نارضایتی از سوی مردم وجود داشت و مردم به دنبال تحول بودند.

با آقای ناطق هنوز در ارتباط هستید؟

بله.

وی را هنوز در دایره اصولگرایی می دانید؟

چند وقت پیش آقای ناطق اذعان داشتند اگر من را قطعه قطعه کنند اصولگرا هستم؛ من حرف آقای ناطق را باور دارم منتها آیا اصولگرایی که در باور آقای ناطق وجود دارد با برداشت‌هایی که عده‌ای دیگر از اصولگرایی دارند تطابق دارد؟ من معتقد هستم که در اصول اینها تشابهات فراوانی دارند ولیکن در روش‌های اداره کشور از سوی اصولگراها در خصوص نیروها تفاوت هایی وجود دارد.

بنابراین سخن آقای ناطق را که دو سال پیش گفته شد را سخن صادقانه‌ایی می‌دانم.

آقای خاتمی  بعد از کسب سمت ریاست جمهوری نامه ایی را به موتلفه داد و خواستار یکسری معرفی گزینه‌ها برای کابینه شد.

من نامه‌ای به یاد ندارم ولیکن از ما خواستند؛ آقای عسگر اولادی در آن زمان دبیر کل حزب موتلفه بودند و در جلسه شورای مرکزی این مسئله مطرح شد.

کسی معرفی شد؟

ما مطمئن بودیم هر فردی را معرفی کنیم ولو در ذهن دولتمردان فعلی باشد، بدون نظر ما حذف خواهد شد به عبارت دیگر معرفی ما باعث می‌شود شخص معرفی شده حتی اگر تصادفا هم در ذهن دولتمردان باشد، حذف شود.

بسیار بدبینانه بوده است.

مع هذا ما حزب و تشکیلات بودیم و قهر کردن در مسائل سیاسی بی معنا است؛ آقای خاتمی درخواست لیست کردند و ما هم لیست دادیم البته گفتیم یقینا که یک نفر هم از پیشنهادات ما انتخاب نخواهد شد، پیش بینی ما کاملا تحقق یافت ولیکن لیست از سوی ما ارائه شد.

دولت های قبل و بعد از شما چنین چیزی خواسته بودند؟

در دولت آقای هاشمی دو نفر از حزب موتلفه وزیر بودند؛ به نظر من حضور این دو نفر نیز به دلیل موتلفه‌ایی بودن یا نبودنشان نبود؛ آقای هاشمی تشخیص داده بودند این دو نفر می‌تواند در سمت‌های مربوطه موثر باشند. آقای آل اسحاق و آقای میرسلیم.

ما کسی نیستیم که لیستی تهیه کنیم و به اتاق رئیس‌جمهور برای انتخاب افراد از لیست ما مراجعه کنیم؛ در دوره آقای احمدی‌نژاد گفتیم اگر وی همانند آقای خاتمی از ما فهرست افراد خواستند ما لیست مد نظر خود را ارائه می‌دهیم ولو بدانیم هیچ یک انتخاب نخواهند شد.

به نظر من یک حزب سیاسی باید در اخلاقیات این مسئله را رعایت کند؛ آقای احمدی‌نژاد از ما چیزی نخواستند و ما هم کسی را به وی معرفی نکردیم.

با آقای خاتمی ارتباط ندارید؟

حبیبی: نخیر؛ مطلقا ارتباط ندارم.

 خبری هم از وی ندارید؟

از طریق رسانه‌ها خبر دارم.

دوستانی شما گاهی اظهار نظراتی می‌کنند همانند اظهار نظر آقای بادامچیان که گفته بودند آقای خاتمی می تواند بهترین سفیرجمهوری اسلامی برای اروپا باشد. نظر دیگر موتلفه ایی ها نیز این است؟

این موضوع اصلا در موتلفه مطرح نشده است.

نظر شخصی وی بود؟

آقای بادامچیان اذعان داشتند من مطلبی که رسانه ها با این جملات بیان کردند، را بیان نکردم؛ نظر وی بر این بود که جملات او تحریف شده است؛ اما این که ما در مؤتلفه بگوییم اقای خاتمی به درد چه کاری می خورند ما اصلا در موتلفه فرصت بحث در این خصوص را نداریم.

در موتلفه دسته بندی خاصی وجود دارد؟

در موتلفه حتی در شورای مرکزی نظر دادن کاملا آزاد است؛ یکی از افتخارات موتلفه این است که هیچ گاه کسی را مجبور به بیان نظری خلاف عقیده خود او نمی کند؛ برخی مواقع در شورای مرکزی بحث های طلبگی داغ وجود دارد.

به دلیل اداره سیستماتیک موتلفه، در هر موضوعی که در موتلفه اسلامی مطرح می شود بنا بر عمل کردن به رای اکثریت است؛ میراث بزرگی از سوی عسگر اولادی در موتلفه بنا به توصیه حضرت امام (ره) باقی گذاشتند بر این مبنا که در بحث ها اکثریت اقلیت را ساکت نکند بلکه آن ها را قانع کند و این توصیه امام بود که آقای اولادی هم پایه این مسئله را در موتلفه گذاشت.

به نظر شما اصولگراها با آقای احمدی نژاد خوب تا کردند؟ شاید نمیشد بهتر با ایشان رفتار کرد؟

اصولگراها از جمله ما، بعد از انتخاب آقای احمدی نژاد در سال 84  بنایمان به روال گذشته به پشتیبانی دولت بود؛ کسی که تنفیذ رهبری را دارد رئیس جمهور همه است؛ به مرور زمان افرادی اطراف آقای احمدی نژاد جمع شدند بعد هم فهمیدیم که نه این افراد که خود ایشان هم همچنین باوری دارند که اصولگراها نقشی در پیروزی ما نداشتند.

و بعد حساب خود را به تدریج ولیکن با سرعت از اصولگراها جدا کردند؛ اصولگرایان در ابتدا با وجود این که جمع شورای هماهنگی انقلاب نامزدی آقای احمدی نژاد را تائید نکرده بودند، بنا را بر پشتیبانی از این دولت گذاشتند.

بعد از مدتی دریافتیم افرادی از اطرافیان آقای احمدی نژاد یا خود وی یا هر دو به این باور رسیدند که اطولگرایان نقشی در ریاست جمهوری وی نداشتند و یک سری رفتارهای مقابله با اصولگرایان به خصوص در دوره دوم از سوی دوستان آقای احمدی نژاد و شخص وی صورت گرفت.

در جریان قهر یازده روزه، در آن جریان معاون اول، یکی از دوستان ایشان که مقام معظم رهبری مکتوب تذکر داده بودند که این اقدام انجام نشود از آن موقع اصولگرایان یک راه  و آقای احمدی نژاد و دوستان وی راه دیگری رفتند.

موتلفه برای خود چه رابطه ای در خصوص سابقه داران نظام و انقلاب تعریف کرده است؟

کسانی که قانون اساسی، نظام اسلامی، خط و سیره حضرت امام (ره)، اعتقاد به ولایت فقیه  و فصل الخطاب بودن رهبری را قبول داشته باشند را قبول داشته باشند، همفکر خود می‌دانیم چه این افراد عضو‌ موتلفه باشند یا حتی خلاف موتلفه نظر انتقادی داشته باشند.

ملاک ما نظام است؛ کسانی که داخل خیمه نظام باشند و به اصول مذکور پایبندی داشته باشند را همفکر خود می‌دانیم.

نظرات آقای عسگر اولادی در خصوص این دونفر اصلی که در فتنه 88 نقش ویژه داشتند نظر شخص ایشان می‌دانستید.نظر مؤتلفه نمی‌دانستید. درست است؟

مرحوم عسگر اولادی از یکی از اینها در جلسه‌ای که بنده حضور داشتم و 4 ماه قبل از انتخابات به عنوان خطر بزرگ نام برد؛ اواخر ماه اول بعد از انتخابات 88 آقای عسگر اولادی در مصاحبه‌ایی به آن آقا گفتنند راه انتخابی شما راه بنی‌صدر است.

تعارض آقای عسگر‌اولادی در کابینه اول انقلاب تعارضشان با نخست وزیر وقت که نامزد ریاست جمهوری سال 88  بود کاملا و به صورت آفتاب روشن بود که منجر به برکناری آقای عسگر اولادی شد؛ بنابراین عسگر اولادی شناخت کامل داشتند.

آقای عسگر اولادی در مقطعی در اواخر عمر به این نتیجه رسیدند که ما با طرح این موضوع که مقام معظم رهبری فرمودند که ریشه فتنه در خارج از کشور است و نه در داخل کشور و عده ای در داخل در دام این فتنه دچار شدند. آن طور که من فهمیدم آقای عسگر اولادی  می خواستند بلکه شاید بشود زمینه توبه برای افرادی که مردم را در خیابان آوردند و به اصطلاح ایشان مفتون بودند را فراهم کنند و تا شاید این افراد توبه کنند و دوباره به نظام بپیوندند.

آقای اولادی اذعان داشتند اگر به تمام افرادی که به رقیب آقای احمدی نژاد رای دادند اتهام همراهی با فتنه زده شود، بسیار نا به جا است؛ این عده به آقای احمدی‌نژاد رأی نداده‌اند فرض می‌کنیم اشتباه کرده‌اند اما اینها داخل نظام هستند آقای اولادی در صدد ایجاد فراهم نمودن این دو زمینه بود.

الان امکان بازگشت برای این دو نفر وجود دارد؟

به نظر من در قدم اول باید به خطای سرنوشت ساز خود در گذشته اذعان کرده و بیان کنند؛ آقای عسگر اولادی با این نیت وارد میدان شدند؛ روزی در شورای مرکزی اذعان داشتند نظراتی در خصوص این عده دارم که می دانم شاید شورای مرکزی نظرات من را تائید نکند پس یک سال به من مرخصی داده تا به عنوان حبیب الله عسگر اولادی نظرات خود را بیان کنم. من هم آزاد بگذارید. منم نظرات را نه به موتلفه نه به جبهه پیروان خط امام و رهبری نسبت نمی دهم؛ وی اذعان داشت خداوند به من آبروی و تجربیاتی داده است که می خواهم این تجربیات را خرج حل این مسئله کنم که به جای درگیری و کشمکش وادار کنم حداقل اگرکسی خطایی کرده توبه کند. در شورای مرکزی تصمیم گرفته شد که حالا که خود ایشان می فرمایند من کار شخصی می خواهم انجام دهم بهتر است موتلفه در این خصوص سکوت کند و بنابراین در شورای مرکزی تصمیم گرفتیم در رابطه با این مطالب اگر کسانی که با نظر آقای عسگر اولادی مخالف هستند، اظهار نظری نکنند. نیت ایشان مقدس بود ایشان بر خلاف آب شنا کردند اما تمام تلاششان این بود که این ها به سمت نظام برگردند. که البته آن ها هم اعتنایی نکردند.

برای ریاست جمهوری سال92  یکی از 5 نفری که  جبهه پیروان خط امام و رهبری انتخاب کردند تا یک نفر از ان ها بیاید بیرون در گفتگو با ما گفت این جبهه در صدد معرفی نامزد نبوده است، آیا درست است؟

چه کسی بوده است؟

نام نبریم. گفت با یک فرد سیاسی دیگر بسته بودند.

این حرف درست نیست؛ در جبهه پیروان خط امام و رهبری به این نتیجه رسیدیم که ابن جبهه نامزد داشته باشد؛ قاعدتا نامزدهای ریاست جمهوری محدود به نامزدهای جبهه پیروان نخواهد بود و عده ایی خود را واجد شرایط نامزدی در ریاست جمهوری می دانند و چه ما بخواهیم و چه نخواهیم به میدان خواهند آمد.

مرحوم عسگر اولادی در تلاش بودند با تمام کسانی که در معرض نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری هستند، ارتباط داشته باشد؛ بنابراین در جبهه تصمیم گرفته شد نامزد داشته باشیم و پنج نفر نامزد جبهه شدند؛ بعد تصمیم گرفتیم برای دامن نزدن به تعدد نامزدها از بین پنج نفر جبهه یک نامزد را انتخاب کند؛ در نهایت تصمیم به تشکیل جلسه در محضر آیت الله مهدوی کنی گرفته شد تا ایشان نظر خود را اعلام کنند.

این جلسه با حضور آقای عسگر اولادی تشکیل شد و تصمیم بر این شد که یک نفر از بین پنج نفر به عنوان نامزد جبهه معرفی شود البته رایزنی با باقی نامزدها ادامه داشته باشد تا اصولگرایان با یک نامزد وارد شوند ولو نامزد جبهه نباشد.

استراتژی اصولگرایان این بود چرا که من در تمام جلسات شرکت کردم؛ بعد از جلسه در محضر آقای مهدوی کنی، بلافاصله آقایان پور محمدی، آل اسحاق و باهنر که نامزد بودند،بعد از ظهر آن روز اعلام کردند دیگر نامزد نیستند؛ آقایان ابوترابی و متکی باقی ماندند.

در نهایت نظرنهایی جبهه پیروان این بود که از بین نامزدهای جبهه پیروان فقط یک نفر نامزد شود. از اعتبار آیت الله مهدوی کنی نیز برای از میان برداشتن حرف و سخن استفاده کردیم؛اما از اول  نظرمان این بود که نامزدهای دیگر می آیند با آن ها مراوده داشته باشیم نهایتا با یک چتری که بزرگان روحانی ما بگسترانند از میان اصول گرایان یک نفر نامزد شود. که این امر تحقق نیافت.

یعنی گسترانده نشد.

یک بله گسترانده نشد دوم این که نامزدها خیلی ها گفتند ما کنار نمی‌آییم.

برخی برای جلسه همایش اصولگرایان به منظور وحدت لفظ اجباری بودن را بکار می برند، آیا درست است؟

آقای تقوی از چند ماه قبل جلساتی را برای اصولگرایان ترتیب دادند و سعی کردند همه اصول گرایان را دعوت کنند که برخی پذیرفتند و برخی نپذیرفتند؛ برای تشکیل این جلسه از آقای مهدوی کنی قبل از بستری شدنشان مشورت کرده بودند و گفته بودند خوب است اقداماتی برای همگرایی انجام شود. آقای مهدوی کنی گفته بودند که من در این مسئله اکنون دخالتی نمی کنم ولیکن خودتان می خواهید این کار را انجام دهید.

بنابراین با رضایت آیت الله مهدوی کنی، آقای تقوی پا به میدان گذاشتند من نیز در این جلسات شرکت می کنم، برای همگرایی اصولگرایان این جلسه را مفید می دانم.

چند ماه قبل بحث شد که در این راستا حرکت کنیم که یک محوریت متقنی از روحانیت طراز اول انقلاب که مطمئن باشیم پشت سر مقام معظم رهبری هستند تشکیل دهیم تا امکان ائتلاف اصولگرایان در انتخابت مجلس بیشتر شود؛ آقای تقوی در این راستا ملاقاتی با آیت الله مصباح داشتند و توضیحات لازم را ارائه دادند و آیت الله مصباح گفتند در این جلسه که آقای تقوی دعوت می کنند شرکت داشته باشند.

بنابراین جلسات با دعوت آقای تقوی از آیت الله مصباح برای جمع اصولگرایان شکل گرفته است که جلسه اخیر محصول تلاش های آقای تقوی است؛ معتقد هستیم اصولگرایان راه دیگری به جز ائتلاف ندارند.

امیدوارید؟

امیدواری من بیش از قبل است؛ کار مشکل است ولی نشدنی تلقی نمی کنم.
منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس